ابد و یک روز از فقر حکایت دارد

 امروز در آرتیها به بررسی یک فیلم جنجالی ایرانی می پردازیم. فیلم “ابد و یک روز” یکی از آثار شاخص بخش نگاه نو و سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر بود، که اولین فیلم بلند سعید روستایی است. این فیلم آرای مردمی زیادی را در بین رقبای خود در جشنواره فیلم فجر ۳۴ داشت و توانست نظر جمع زیادی از اهالی سینما را نیز جلب نماید. فیلمبرداری ابد و یک روز در مدت دو ماه در لوکیشن هایی در تهران انجام شده است و سعید ملکان تهیه کنندگی آن را برعهده داشته است، بازیگران این اثر در نقش های متفاوتی حضور دارند و این مورد یکی از ویژگی های این اثر به شما می رود.

بازیگران فیلم ابد و یک روز

پیمان معادی، نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار، ریما رامین فر، شیرین یزدان بخش، معصومه رحمانی، مهدی قربانی، محمد علیمحمدی، اسماعیل گرجی، امیررضا فلاح و شبنم مقدمی هستند.

خلاصه داستان ابد و یک روز

سمیه ( پریناز ایزدیار ) دختر جوانی است که قرار است به زودی به عقد مردی افغان درآید. اما سمیه برای انتخاب این وصلت مردد است چرا که وضعیت خانه ای که در آن قرار دارد تا حدود زیادی به او وابسته است. وی مادر پیر و از کار افتاده ای دارد و البته برادران و خواهرانی که همواره در حال نزاع با یکدیگر هستند و…

ابد و یک روز درد گریز ناپذیری از فلاکت و بدبختی

ابد و یک روز را شاید خیلی ها سیاه نمایی جامعه ایرانی بدانند یا بتوان اگر عینک آقای فراستی را بر دیدگان زد (که معلوم هست چرا تریبون صدا و سیما دربست در اختیار ایشان است ) از آن تفسیر های ضد ایرانی ضد انسانی و خیلی چیز های عجیب و غریب دیگر درآورد کاری که آقای فراستی به بدترین شکل ممکن آن را انجام داده است. اما به عقیده مردم، ابد و یک روز ، برش کوچک از فلاکتی بزرگ است که حتما باید درون آن گیر کرده باشی تا بفهمی چرا ابد و یک روز است! و چرا امید رهایی و تمام شدن در آن تقریبا ناممکن است. باید با اینهمه بدبختی و فشار و اتفاقات عجیب و غریب سر و کله زده باشی تا بفهمی که همه ی اینها نه داستان است نه سیاه نمایی. فقر در عام ترین تعریف آن، آنچنان سخت، گریز ناپذیر و بازتولید شونده است که می بایست درون آن گیر کرده باشی تا باور بخش های عظیمی از این فیلم برایت ممکن پذیر باشد. دقیقا فقر “ابد و یک روز” است. و این بهترین واژه ای است که می توان برای این وضعیت استفاده نمود. می گویند محتوای ذهنی انسانها از تجربه های شخصی شان و یا از مطالعه و زندگی دیگران حاصل می شود حال اگر آقای روستایی عزیز را با این سن کم به عنوان کارگردان و نویسنده فیلم در نظر بگیریم، هرچقدر هم این انسان کتاب خوانده باشد و مطالعه کرده باشد، پختگی این انتخاب( انتخاب اسم) و استادی در پرداختن به زاویه های بسیار بسیار جزئی اش، برای مخاطب جای سوال دارد. یعنی با دیدن فیلم شاید با خود بگویید این یک تجربه شخصی است و نویسنده امکان ندارد در این سن بدون داشتن تجربه شخصی و لمس این موقعیت بتواند به این زیبایی روایت کند. البته خیلی ها هم این روایت را می دانند اما بلد نیستند که روایت کنند و این دقیقا هوش و ذکاوت و مهارت فیلم سازی آقای روستایی را نشان می دهد.

سعید روستایی فیلم اولی ست که آدم را می ترساند!

چون با گرفتن بازی های خوب از بازیگران حرفه ای و لحظه لحظه مخاطب را میخکوب فیلمش کردن، نشان داد یک کارگردان خوش آتیه و عجوبه ای در فیلم‌سازی پا به عرصه سینمای ایران گذاشته است؛ با این حال این همه ترس نیست. روی دیگر ترس که جنبه منفی دارد به فضای به شدت تلخ و ناامیدانه فیلم این جوان بر می گردد.

ابد و یک روز یک برش خیلی واقعی از یک جامعه نه چندان کوچک است

ربطی به ایران ندارد، این خانه می تواند در هند باشد، در کوچه پس کوچه های فیلیپین یا چین و یا حتی آمریکا باشد . فقر و فلاکت در عام ترین شکل کلمه “ابد و یک روزی” است و ربطی به جا و مکان ندارد . البته شاید برخی ها این نگاه را نوعی تقدیر گرایانه بدانند یعنی اینکه سرنوشت هر کسی از پیش رقم زده شده است و اصلا جای تغییر نیست! و از این رو بخواهند این نوشته و یا فیلم را مورد نقد قرار دهند که در جواب باید گفت نه فیلم و نه نوشته اینجانب داعیه همچین موضوعی را ندارد فقط می خواهد گریز ناپذیری از بدبختی را یادآور شود. استثنا همیشه وجود دارد ولی آدم وقتی که در این شرایط گیر می کند انگار اتفاقات بد و سختی ها، دومینو وار روی سرش خراب می شود و اینقدر این اتفاقات سریع می افتد که اصلا نمی دانی کدام را حل کنی و به کجا برسی. ابد و یک روز راوی حقیقتی بزرگ و بی پرده و بی رودربایستی است. بازی های درخشان بازیگران فیلم به ویژه نوید محمد زاده که به جرات می توان گفت یکی از شاهکار های بازیگری تاریخ سینمای ایران بود فیلم را باورپذیرتر و ملموس تر ساخته است. لحظه تقاضای نوید محمد زاده از خواهرش سمیه برای نرفتن! و فرو رفتن در استیصال و درماندگی این کارکتر،ناخوداگاه آدم را یاد “شان پن در فیلم رودخانه مرموز می اندازد. زمانی که جسد دخترش را پیدا می کند با نهایت درماندگی شروع به فریاد و گریه می کند. فیلمی که برای شان پن اسکار به همراه آورد.”

شاید اگراین فیلم در آمریکا ساخته می شد بی شک نوید محمد زاده لایق دریافت اسکار بازیگری میشد.

واقعا خیره کننده بود و علیرقم تلخی فیلم، آدم دوست دارد صدبار این فیلم را برای بازیگرهای معرکه اش تماشا کند. پریناز ایزدیار در نقش سمیه، خواهری که پناهگاه خانواده است و از همه چیز خود میگذرد تا بقیه خانواده راحت تر زندگی کنند بسیار درخشید. نقشی ملموس که می توان در خانواده های دهه پنجاه و شصت ( زمانی که تعداد بچه های خانواده زیاد بود) به راحتی پیدا کرد. پیمان معادی نقش یک برادر بزرگ را که می خواهد یک ذره خانواده اش را به سمت خوشبختی ببرد و در این راه از کار غیر اخلاقی( معامله بر سر خواهر ) هم نمی ترسد تا یک کار بزرگ اخلاقی تر را انجام دهد نیز خیلی خوب از کار درآمده است. این تعارض را آقای معادی به زیبایی بازی کرده است. اما با همه این تلاش ها،فقر و فلاکت “ابد و یک روز” است! اعتیادی که ترک نمی شود، خواهری نمی رود و بر میگردد، خواهر زاده ای که ادب نمی شود ،مغازه فلافلی ای که احتمالا بسته می شود چرا که باید پول خواستگار افغانی داده شود و…. همه اینها نشانگر گریزناپذیری است از بدبختی. باید حتما آدم این شرایط را گذارنده باشد تا بفهمد که این “ابد و یک روز” یعنی چه؟ شاید تنها نشانه این گریز درس و تحصیل باشد، آینده ای که فقط دارد به فرزند کوچک و باهوش خانواده چشمک می زند. درس خواندن و رها شدن از این فلاکت.
در یک جمع بندی به نظر می آید ابد و یک روز یکی از شاهکارترین فیلم های تاریخ سینمای ایران است که همه چیز آن در یک قواره و استاندارد ساخته شده است. نمایشنامه عالی، کارگردانی بی نظیر، موسیقی عالی بازیگری های تکرار نشدنی ، فیلم برداری و همه و همه در بالاترین استاندارد. همه ی شما را به دیدن این شاهکار سینمای ایران دعوت می کنیم.

در آخر ابد و یک روز خودش است، ادای کسی را درنیاورده و کورکورانه از بهترین‌های این ژانر تقلید نکرده است. مهارت‌های کارگردانی روستایی به تجربیات نویسند‌گی‌اش می‌چربد و به همین دلیل با فیلمی طرف هستیم که بازی‌های خوبی دارد، در سکانس‌ها دقیق و ریزبین است اما فیلمنامه‌اش نیاز به روتوش دارد. دو سه شخصیت مهم‌تر فیلم درآمده‌اند و باقی هم در حد و اندازه‌ی خودشان حرفی برای گفتن دارند، اما همه از شروع تا انتهای فیلم دور خودشان می‌چرخند و تلاش بسیار کمی برای پیشبرد داستان می‌کنند. موقعیت‌هایی که خلق می‌کنند دیدنی‌اند اما اگر حذفشان هم کنیم اتفاقی برای بدنه‌ی اصلی داستان نمی‌افتد. سعید روستایی اگر بتواند در کارهای بعدی‌اش این پوچی را پر کند و در کنار بالا نگه داشتن کیفیت کارگردانی، فیلمنامه‌ی چفت‌ و بست‌دار و ساختاریافته‌تری بنویسد، می‌توان آینده‌ی بسیار روشنی برایش متصور بود.

دیدگاهتان را بنویسید