فیلم انفرادی داستان مردی است که برای پرداخت بدهی خود به تعدادی از افراد با نفوذ تصمیم می گیرد مانند گذشته دزدی کند و از دوست و همکار دوران کودکی خود می خواهد که در این کار به او کمک کند. این سه دوست از دزدی ماشین شروع میکنند تا عتیقهجات، اما وقتی پول کافی به دست نمیآورند، دست به یک سرقت بزرگ میزنند و وارد ماجرایی میشوند که اتفاقات طنز تلخ و شیرینی را برایشان رقم میزند.
عطاران در مسیر حامد آهنگی شدن!
کاراکتر جواد(رضا عطاران) فروشنده مکملهای بدنسازی، بشدت تقلیدی از تیپهای اخیر «حامد آهنگی» است. مثلا در یکی از سکانسها مکملهای بدنسازی فروخته شده توسط کاراکتر جواد، تاثیرات منفی هورمونی روی خریداران داشته است و برچسبهای تفکیک جنسیتی روی اجناس اشتباه درج شده است و مشتریان عضلانی مرد، صدایی زنانه و بدنسازان زن صاحب صدایی مردانه شدهاند و همگی آنان جواد را مقصر این ماجرا میدانند. پس از مدتی خریداران به شکل مضحکی اعتراض خود را با جواد در میان میگذارند و صحبت کردن عطاران با چانگ پخش کننده چینی تقلید دست چندم ادا و رفتارهای حامد آهنگی است.

رضا عطاران، احمد مهرانفر و مهدی هاشمی سه نفری هستند که در یک موسسه اعتباری پول خود را از دست دادند و حالا پولی ندارند. آنها تصمیم می گیرند که جرمی مرتکب شوند تا به زندان بروند، اما در آنجا نان و آب خود را پیدا می کنند و هر کاری که می کنند، کسی آنها را دستگیر نمی کند.
احمد مهرانفر هم برای نقشش اضافی است و گاهی نبودنش بیشتر به فیلم کمک میکند.
حضور مهدی هاشمی هم حلقه این رفاقت را با گسست مواجه کردهاست؛ یعنی حضوری خنثی دارد که حتی دیالوگگوییاش هم نمیتواند جذابیتی برای خود فیلم داشتهباشد.
حضور این سه بازیگر دلیل مهمی است که کمدی ذهنی اطیابی روی پرده شکل نگیرد.

کارگردان:
مسعود اطیابی که بخش زیادی از چرخه اقتصادی سینمای ایران در سال های اخیر مدیون او بوده است. اطیابی سازنده آثاری همچون «تگزاس» و «دینامیت» بوده که این دومی تا زمان نوشتن این مقاله، پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران محسوب می شود.
انفرادی در ادامه دیگر ساختههای اطیابی، اثری است که قصد دارد مخاطب را با شوخیهای جنسی و اروتیک با موقعیتهای خامدستانه و دستمالیشده بخنداند. اطیابی اگر در «دینامیت» با مضامین ارزشی شوخی کردهبود که قادر به تأثیرگذاری هم نبود، اما در «انفرادی» قصد داشته پیوندی میان کمدی و سیاست شکل بدهد، اما این پیوند آنقدر ابتدایی است که حتی نمیشود ذرهای از فیلم را به عنوان هنر یا دغدغه فیلمساز درک کرد، اگر چه این گونه مطرحشده که سینما یعنی سرگرمی، اما اینکه فیلم فاقد فیلمنامه و مضمون واحد باشد، نه سرگرمی است و نه هنر. اگر نام کارگردان را از فیلم جدا کنیم انگار تمامی این شبهکمدیها را یک نفر میسازد. مواد لازم و فرآیند شکلگیری آن، حضور یک تا چند بازیگر کمدی است و استفاده از دیالوگهایی که بیشتر بداههپردازی است. در واقع مهمنبودن فیلمنامه و استفاده از موقعیتهای جنسی چندپهلو که در رفتارهای جوانان کوچه و خیابان دیده میشود، حاصلش فیلم «انفرادی» است که هیچ عمق و میزانی از داستانپردازی یا یک خط روایی نسبتاً منطقی در آن یافت نمیشد.

اطیابی سعی داشته چند موضوع سیاسی را در هم تنیده کند و از ایجاد موقعیتها از مخاطب خنده بگیرد، اما نه تنها این موقعیتها قوام لازم را در ایجاد موقعیت دراماتیک ندارد بلکه الکن و نارس و البته تکراری است. تا به حال چندین فیلم درباره آقازاده و موسسه مالی اعتباری و اختلاس ساخته شده و حالا انفرادی میخواهد با ابتداییترین حالت ممکن به این موارد بپردازد، اما فضای فیلم خنثی و بیربط است و اضافه کنید که این فیلم مانند دینامیت یا تگزاس بد آموزی دارد. در یک سکانس کشیدن علنی مواد مخدر در ماشین پلیس و در سکانسی دیگر معتادی در پارک دست در لباس بهرام میکند تا مواد مخدرش را پیدا کند. از این گونه موقعیت و دیالوگها در فیلم فراوان است و این موقعیتها شاید در سالن سینما از مخاطب خنده بگیرد، اما به چه قیمتی؟! انفرادی نه تنها برای مخاطبش نکتهای ندارد بلکه فیلم بدآموزی دارد و چشم به گیشه دارد انگار با اثری تکه پاره مواجهیم، اثری که به هم وصله خورده و هیچ علت و معلولی در میان نماها و سکانسها احساس نمیشود و این اثبات میکند که کارگردان سعی داشته اثری در راستای بساز و بفروشی بسازد. سکانس دزدی از بانک با آهنگ متن فیلم بالاتراز خطر میتواند یکی از فاجعهترین سکانسهای این فیلم باشد که قطعا برای کودکان زیر ۱۰سال جذابیت دارد.
در کل انفرادی به جز سه بازیگر اصلیاش چیزی در چنته ندارد. انفرادی میخواهد با این بازیگران و چند دیالوگ خط قرمزی خودش را یک کمدی غیرپاستوریزه معرفی کند که قرار است ممنوعه باشد که البته در این امر هم موفق نبوده است!