آرتیها امروز به دنبال نقد یک فیلم اکشن که تمام شخصیتهای اصلی آن را زنان تشکیل داده اند میرود. فیلم دسته دختران به کارگردانی منیر قیدی از فیلمهای حاضر در جشنواره فجر امسال است. اثری که با درام ضعیف و شخصیتهای کمرنگش، جلوههای ویژه خوب و اکشنهای جذاب جنگیاش را به حاشیه میراند. این فیلم در کارگردانی، صداگذاری، جلوههای ویژهی میدانی و بصری توانسته انتظارات یک مخاطب سینمای دفاع مقدس را برآورده سازد، بهطوریکه بیننده کاملا میتواند خود را در آن فضا حس کرده و تاثیر بصری آن را بپذیرد. اما چیزیکه باعث عدم ماندگاری دستهی دختران میشود، فیلمنامهی ضعیف آن است که بهطبع منجربه خلق یک پیرنگ نهچندان قدرتمندی شده که نمیتواند تماشاگر را تا پایان، همراه خود نگه دارد.
بازیگران:
هدی زین العابدین، نیکی کریمی، فرشته حسینی، پانتهآ پناهیها، حسین سلیمانی، یاسین مسعودی، مهدی حسینی نیا، محمد صدیقی مهر.

خلاصه داستان فیلم دسته دختران:
در دسته دختران قرار است به تماشای خرمشهر بنشینیم، در سال ۱۳۵۹ (یعنی قبل از اکران فیلم رمبو، این را از این جهت میگویم چرا که در سکانسی از فیلم یک گاف در این مورد وجود دارد و یکی از کاراکترها به شخصیت رمبو اشاره میکند). دسته دختران روایتگر چهار پنج زن است که گردهم آمدند و یک دسته را تشکیل دادند، اکثرشان آموزش نظامی دیدند و ماموریتی به آنها محول شده که در ظاهر ماموریت مضحکی به نظر میرسد اما همه چیز در جنگ مهم است.
نقد و بررسی فیلم دسته دختران:
زنان در محوریت اصلی این فیلم قرار دارند و مردان بهنوعی نقش ضدقهرمانهایی را بازی میکنند که مانع از قهرمانگری این دستهی نادیده در فیلمهای دفاع مقدسی هستند. انتخاب شخصیتها برای فیلم جنگی که در ایران ساخته شده جالب توجه است، ما یک معلم میانسال را داریم که فرمانده گروه است و نیکی کریمی نقش آن را بازی میکند، یک زن عرب خشن و مذهبی داریم که پانتهآ پناهیها به زیبایی در نقش آن فرو رفته و دختری جوان و نترس را داریم که به نوعی کماندوی گروه است و فرشته حسینی آن را بازی میکند. دختری نوجوان داریم که برادرش در جنگ کشته شده و حالا خودش وارد کارزار شده و یک زن پزشک با بازی هدی زین العابدین داریم که کمک دهنده و یار این گروه است.

شخصیتها درست انتخاب شدند و تنوع آنها جالب توجه است اما پیشینهای که از آنها به مخاطب داده میشود گاه در حد یک جمله هم نیست. نهایت همذات پنداری ما با سیمین (کاراکتری که فرشته حسینی نقش آن را بازی میکند و ای کاش تمرکز روی این شخصیت بود و نه شخصیت معلم) سیلی زدن مصنوعی پدرش در دقایق ابتدایی فیلم به صورت اوست که او را از خانواده طرد کرد. وجیهه (شخصیت زن عرب) نیز شوهری دارد که از او جدا شده و به دنبالش است؛ یا آن یکی نوجوان که تنها میدانیم برادرش که عاشق بروسلی بوده در جنگ کشته شده. همه اینها نیم خطهایی هستند که قرار است داستان این قهرمانان را روایت کند.
مشکل ارتباط نگرفتن با قهرمانان داستان فقط در همین پیشینههای کوتاه و ناقص ختم نمیشود بلکه به بازی بازیگران هم مرتبط است. پانتهآ پناهیها و فرشته حسینی از پس این ماموریت خود درست برآمدند اما نیکی کریمی انگار سعی میکند که بد بازی کند. او حتی هر از گاهی یادش میرود باید با لهجه جنوبی صحبت کند، آماتور ظاهر میشود و انگار نه انگار که دهها سال سابقه بازیگری روی پرده سینما را دارد. اساسا انتخاب غلط فیلم بر سر انتخاب نیکی کریمی به عنوان بازیگر اصلی این اثر، ضربه بدی به دسته دختران زده است.

نیکی کریمی نه به یک فرمانده زن جنگی میخورد و نه سن و سال مناسبی برای ایفای نقش یک مادر جوان را دارد. پیشینه داستانی او در فیلمنامه نیز از همه بدتر است و باعث شده که کریمی حتی اگر بخواهد هم نتواند از دل این کاراکتر، چیز دندانگیری به نمایش در بیاورد. ما مثلا قرار است با کابوسهای شخصیت او همراه شویم و برایمان سوال ایجاد شود که گذشته او چیست در صورتی که در همان اولین کابوس و اولین دقیقه میتوانیم بفهمیم پیشینه او چیست! کارگردان اما به خیال خود این توییست داستانی را نگه میدارد و در دقایق پایانی راز آن را برملا میکند؛ رازی که همه درباره آن میدانند!
اگر بخواهیم دیدی عمیق به شخصیتهای قصهی دسته دختران داشته باشیم، نمیتوانیم به آنها در جایگاه قهرمانان آثار حماسی و دفاع مقدسی نگاه کنیم، چراکه این شخصیتها در مسیر عملهای قهرمانانهی دراماتیک قرار نمیگیرند و کارگردان در درام کمرنگ خود، هرگز سعی نکرده آنها را در ردای کهنالگوهای شخصیتی کنشگر قرار دهد.
از این رو آنها بهزودی از خاطر مخاطب میروند و تماشاگر بعد از دیدن فیلم چیزی از ۴ شخصیت زن دستهی دختران در یادش نمیماند. مخاطب معمولا در فیلم های جنگی، حماسی، اکشن و… بهدنبال قهرمان است، قهرمانی که بتواند در ادبیات این فیلمها تا مدتها زندگی کند و هدفهای مهمی را به سرانجام برساند. اما این ۴ زن نه تنها در مسیر هدف خود پررنگ نیستند بلکه تا دقیقه ۴۵ فیلم هم هنوز نمیدانند باید بهسوی کدام سر منزل حرکت کنند.

نکته مثبت اما در بین این همه ضعف در شخصیت پردازی، حفظ کردن زنانگی کاراکترها است. همه این کاراکترها زنانگی خاص خودشان را دارند، یکی به فرمانده خوش قد و بالای فلان دسته نظر میکند و دیگری مادرانگی خاصی در خود دارد. این گروه پسران را دست میاندازند و کرم میریزند. این قهرمانان به موقع جیغ میزنند و به موقع باهم دست به یکی میکنند و خوشحال میشوند. حس زنانگی که در فیلمی این چنین خشن جاری است، از معدود نکات مثبت فیلم است.
کارگردانی فیلم اما به اندازه ی فیلمنامه اش ضعیف نیست. اکشنها و صحنههای جنگی قدرتمند از درام پیشی گرفتهاند. قصه پابهپای این گرافیک پرزرقوبرق و انفجارهای عظیم نمیتواند حرکت کند و مخاطب تنها مجبور است که خودش را با جذابیتهای بصری نمایش سرگرم کند و بهدنبال مستندسازیهای تصویری شده باشد. درواقع کارگردان میخواسته با فرم اثر خود ضعفهای فیلمنامهای را بپوشاند و اینگونه سنگینی کارش را به رخ بیننده بکشد که البته در جاهایی نیز موفق عمل کرده، چراکه تماشاگر بعد از پایان فیلم محال است این پروداکشن خوب جنگی را از یاد ببرد.

فیلم دسته دختران توانسته به استاندارد خوبی در سینمای جنگی ایران دست پیدا کند و سکانسهایی درست کند که پیش از این در هیچ فیلم جنگی دیده نشده است. خلق این صحنههای پر هزینه در فیلم به درستی انجام شده و برخی از آنها نیز بسیار مهیج از آب درآمدهاند. هرچند ریتم فیلم یک ریتم هماهنگ و موزون نیست و یک سوم میانی فیلم، جایی که مثلا دسته دختران سعی میکند یک قصه هم در دل صحنههای عظیم جنگی خود روایت کند، به شدت کند و خسته کننده میشود. این اشتباه در یک سوم پایانی فیلم تقریبا جبران میشود و فیلم باز هم روی دور اکشن خود میافتد. به هر حال زمانی که داستان خاص و درستی برای گفتن ندارید، بهتر است به همان صحنههای اکشن تمسک بجویید و فیلم دسته دختران این موضوع را به درستی نمیفهمد.
فیلمهای اندکی در دنیا وجود دارد که درباره جنگ باشد و شخصیتهای اصلیاش تماما از زنان تشکیل شود. وجود فیلم دسته دختران در سینمای ایران اتفاق مبارک و خوش یمنی از این لحاظ است و باید به نیت کارگردان و تیم سازنده تبریک گفت ولی واقعیت اینجاست که دسته دختران فیلم ماندگاری در این ژانر نیست و فیلمنامه بسیار ضعیفش کاری کرده که تقریبا تمام تلاش تیم به باد برود.