امروز در آرتیها پدرخوانده ۳ را بررسی می کنیم. در سومین قسمت از فیلمهای «پدرخوانده»، «مایکل» تلاش میکند تا با توسل به روشهای مختلف پولشویی، درآمد کلانی که از کارهای خلاف خود بدست آورده را صرف امپراطوری مافیایی خود کرده و به آن وجههای قانونی ببخشد، اما … فیلم پدرخوانده این بار در قسمت سوم شاهد دوران پیری و بازنشستگی مایکل کورلئونه، پدرخوانده معروف هستیم که حال به ثروت و قدرتی افسانه ای دست یافته و کسی یارای مقابله با او نیست. اما مایکل از درون احساس پوچی می کند و به نحوی به دنبال رستگاری و آرامش و بازگشت عشق خانوادگی خود است. در ابتدای فیلم تلاش های او را می بینیم که قصد دارد به کار خود وجهه ای قانونی دهد و مقبولیت عام را به دست آورد و برای این منظور به کلیسا و مذهب رو می آورد و با هزینه ای هنگفت و راه اندازی موسسه خیریه ای که دختر خود را مدیر افتخاری آن کرده به دنبال مقصود خود است.
البته در همان ابتدای فیلم می فهمیم که همچنان بازی همان بازی قبلی است و این بار در ابعاد خیلی بزرگتر و به قولی وارد بازی پشت پرده بزرگان می شویم. کلیسا را می بینیم که در مادیات غرق شده و فساد در آن موج می زند و این فساد حتی تا خود واتیکان و پاپ اعظم ادامه دارد. از این نظر پدرخوانده را می توان یک فیلم انتقادی نسبت به سیاست های پشت پرده مذهب و سیاست دانست. حرص و آز انسان تا کجاها که نرفته و چه اعتقاداتی که فاسد نکرده است!
اما تلاش مایکل برای رسیدن به رستگاری و آرامش ادامه دارد. او سعی می کند تا خود را از خلافکارهای خرده پا جدا کند و از کارهای قدیمی اش دوری کند تا بتواند ثروت و قدرت خود را این بار در بین بازی بزرگان حفظ کند و با وجهه ای موجه همچنان در جامعه جولان دهد و در میان رده یقه سفیدان برای خود مقامی بلند دست و پا کند. اما مقاومت های مختلف در مقابل او شکل گرفته و قصد نابودی او را دارند و حتی به جان او سوء قصد می شود.

از همان سکانس های ابتدایی فیلم شاهد ورود چهره ای جدید با بازی اندی گارسیا هستیم: برادرزاده مایکل و فرزند سانی. وینست در ادامه با کناره گیری مایکل از جامعه مافیایی خرده پا سعی می کند تا جایگزین او شده و راه و رسم خانواده کورلئونه را ادامه دهد و در نهایت هم به این مهم دست یافته و پدرخوانده بعدی می شود.
در این بین مایکل همچنان به دنبال رستگاری است و تصمیماتی در طول فیلم از او می بینیم که به خلق و خوی او نمیخورد! مثلا پسرش را آزاد می گذارد تا وکالت را رها کرده و به دنبال موسیقی و هنر برود. و از نزدیکی وینسنت به دخترش جلوگیری کرده و حتی اعتراف به پدر روحانی را هم در کارنامه او می بینیم. اما تلاش های او بی فایده بوده و فرار از گذشته ممکن نیست.
مایکل خیلی تلاش می کند تا ارزش های از دست رفته خانواده را بازگرداند اما موفق نیست. او از تقدیر خود گله می کند که چگونه وارد این راه شد و مجبور شد تا ادامه دهد تا بتواند از خانواده خود حفاظت کند. همچنین گله می کند که این چرخه هرگز متوقف نمی شود و هر چه تلاش کرده تا کنار برود ممکن نیست و بقیه به دنبال او هستند و در آخر هم ناتوان از جبران گذشته از قدرت خود کنار رفته و وینست را جایگزین می کند تا با رسم و رسوم گذشته کارها را دوباره سر و سامان دهد و مخالفان را کنار بزند. و خود نیز سعی می کند تا در کنار خانواده دوران بازنشستگی آرامی داشته باشد اما گذشته همچنان گریبانگیر اوست و سوء قصدی که به جان او می شود اشتباها به مرگ دخترش می انجامد و در پایان فیلم شاهد مرگ او در کنج عزلت و تنهایی هستیم که بسیار هم سکانس تکان دهنده ایست و به گونی به بی ارزشی و پستی زندگی دنیوی طعنه می زند.

نقش کانی هم در این فیلم قابل توجه است که چگونه به آغوش رسم و رسوم خانوادگی بازگشته و تصمیماتی تندرویانه می گیرد و به مرگ بقیه حکم می دهد.
نکته ای دیگر که نظرم را جلب نمود حضور کودکان در مهمانی هاست که کاملا متفاوت از مهمانی های امروزی است و باز هم طعنه ای به سردمزاجی خانواده ها و جامعه امروزی دارد.
کارگردان مجموعه مشهور پدرخوانده در این زمینه میگوید: «شروع و پایان جدیدی برای فیلم خلق کردم و بعضی صحنهها، نماها و موسیقیها را دوباره تنظیم کردم. با این تغییرات در کنار فیلمها و صداهای ترمیمشده برای من این اثر در ادامه پدرخوانده و پدرخوانده ۲، پایان مناسبتری است.»
این نکته هم مشخص شده که مدت زمان نسخه جدید قسمت سوم مجموعه پدرخوانده، ۲ ساعت و ۳۷ دقیقه بود؛ به این ترتیب در مقایسه با نسخه قبلی که ۲ ساعت و ۴۲ دقیقه بود زمان فیلم به میزان ۵ دقیقه کوتاهتر شده است. در حال حاضر مشخص نیست ۵ دقیقهای که حذف شده به کدام بخش فیلم تعلق دارند. کوپولا و شرکت آمریکایی زئوتروپ که فرایند تدوین مجدد اثر را برعهده داشتهاند روی اسکن ۴K نگاتیوهای اصلی کار کردهاند تا ترمیمی فریم به فریم را انجام دهند؛ کاری که به تنهایی ۶ ماه زمان برده است.

بررسی فیلم پدرخوانده :
فیلم سینمایی پدرخوانده ۳ در روز کریسمس سال ۱۹۹۰ در حالی منتشر شد که دو فیلم قبلی مجموعه انتظارات از قسمت آخر را بسیار بالا برده بودند. دو قسمت قبل روی هم در ۲۲ عنوان نامزد دریافت اسکار شده و ۹ جایزه اسکار را هم تصاحب کردند؛ از جمله جایزه بهترین فیلم در سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۵.
اما پدرخوانده ۳ در سال ۱۹۹۰ در حالی منتشر شد که مخاطبان و علاقهمندان فیلمهای گنگستری در همان سال شاهد اکران «رفقای خوب» (Goodfellas) مارتین اسکورسیزی بودند. در آن سال یک اثر اکشن جنایی به نام «دیک تریسی» (Dick Tracy) اثر وارن بیتی با بازی وارن بیتی و آل پاچینو کار رقابت آثار جنایی را پیچیدهتر از گذشته هم کرده بود.
در نهایت فیلم وسترن «با گرگها می رقصد» (Dances with Wolves) ساخته کوین کاستنر و فیلم دیک تریسی به ترتیب با نامزدی در ۱۲ و ۷ بخش مختلف و به خانه بردن روی هم ۱۰ جایزه اسکار دو فیلم پدرخوانده و رفقای خوب را از تصاحب حتی یک جایزه هم محروم کردند. گرچه گذر زمان ثابت کرد رفقای خوب در میان علاقهمندان سینما جایگاه ماندگاری دارد اما جایگاه پدرخوانده ۳ هرگز به دو فیلم دیگر این مجموعه نزدیک نشد.

راجر ایبرت از منتقدین شناخته شده آمریکایی زمانی در نقد نسبتا مثبتش درباره پدرخوانده ۳ نوشته بود: «فیلمی مثل پدرخوانده قسمت ۳ از آنچه که باید بیشتر اثرگذار است چرا که فیلم را از نزدیک میشناسیم، به این دلیل که ریتمها و ارزشهایش بلافاصله برایمان قابل تشخیص است. اگر کنار بایستید و به شکلی منطقی به آن نگاه کنید با اثری گیج کننده و از هم گسیخته مواجه خواهید شد. گفته میشود که کوپولا همانطور که در نوشتنش پیش میرفته دست به بازنویسی فیلمنامه میزده و در واقع هم باید گفت فیلم فاقد آن حرکت رو به جلوی با اعتماد به نفس اثری است که میداند به کجا ره میسپارد.»
ایبرت بیراه نمیگفت. در واقع پدرخوانده ۳ از همان آغاز پروژه پردردسری بود چرا که کوپولا چندان مایل به ادامه دادن مجموعه و ساخت قسمت سوم نبود.
کوپولا در مصاحبهای که سال ۱۹۹۰ در حاشیه جشنواره فیلم برلین انجام داده میگوید در سالهای بعد از ساختن قسمت دوم مجموعه هرگز به قسمت سوم فکر نکرده بود. به گفته این کارگردان دو قسمت اول سالها بعد تحسین شد و او به همین خاطر دلیلی برای ادامه دادن مجموعه نمیدیده است. از طرف دیگر ایدهای هم برای ادامه دادن فیلم نداشته و نمیدانسته چگونه و از کجا باید قصه را از سر بگیرد.
ماجرا زمانی وارد فاز جدید میشود که کوپولا از قصد استودیوی پارامونت برای ساخت قسمت سوم مجموعه با یک کارگردان جدید خبردار میشود؛ آن هم با حضور بازیگران متفاوتی همچون سیلوستر استالونه و جان تراولتا!
کمی بعد استودیوی پارامونت یک فیلمنامه برای کوپولا میفرستد تا نظر این کارگردان را هم جویا شود؛ فیلمنامهای که برخلاف دو قسمت قبل توسط فرد دیگری نوشته شده بوده و اساسا ربط چندانی هم به ماجراهای مایکل کورلئونه نداشته و درباره چند قاچاقچی مواد مخدر بوده است.
کوپولا پاسخ میدهد که به نظرش فیلمنامه ابدا خوب از آب درنیامده و تکیه فیلم باید روی مایکل کورلئونه باشد؛ مایکل شخصیت اصلی است و با وجود بازیگر بزرگی چون آل پاچینو امکان بهتری را در اختیار فیلم قرار میدهد. کمی بعد استودیو از کوپولا میخواهد که اگر مایل است خود کارگردانی قسمت سوم را قبول کند و در نهایت او هم میپذیرد. با این وجود برخی هنوز گمان میکنند یکی از دلایل ضعیفتر بودن قسمت سوم این است که کارگردان نیت و برنامه دقیقی برای ساخت آن نداشته است.
در نهایت فیلم سینمایی فرانسیس و پدرخوانده پروژه دیگر مربوط به مجموعه را بری لوینسون کارگردانی میکند که بابت فیلم «مرد بارانی» (Rain Man) جایزه اسکار بهترین کارگردانی را در کارنامه دارد. در این مجموعه اسکار آیزاک نقش فرانسیس فورد کوپولا و جیک جیلنهال نقش رابرت ایوانز تهیهکننده مشهور پارامونت و از روسای سابق این استودیو را بازی خواهد کرد.
بری لوینسون و فرانسیس فورد کوپولا هر دو در اظهاراتی نسبت به این پروژه ابراز علاقه کردهاند؛ لوینسون نسبت به ساخت این اثر ابراز تمایل و شیفتگی کرده و کوپولا گفته هر فیلمی که لوینسون بسازد جذاب و تماشایی خواهد بود.