نهنگ عنبر۲ و چالش هایش

به نقل از آرتیها اساسا در سینمای دنیا وقتی فیلمی به فروشِ بالایی دست پیدا می کند فیلمساز تصمیم می گیرد بعد از چند سال دوباره ادامه ی آن فیلم را بسازد، شاید این شیوه ی فیلمسازی در سایر کشورها با موفقیت همراه باشد اما در کشور ما مختصات و میزانِ موفقیت فیلم را فروش تعیین می کند به طوری که اگر یک فیلم با فروش قابل توجهی مواجه شود فیلمساز تصمیم می گیرد ادامه ی فیلم را بسازد و این بار علاوه برکارگردانی، تهیه کنندگی اثر را هم برعهده می گیرد،اصولا فیلم های دنباله دار در سینمای ایران اگر به فروش بالایی هم دست پیدا کنند مطمئنا به دلیل حضور بازیگر نقش اول است و کیفیت ساختاری فیلم نادیده گرفته می شود؛ نهنگ عنبر۲ به کارگردانی سامان مقدم مصداقِ درستی از توضیحات داده شده است، اساسا این فیلم به شدت متکی به رضاعطاران و ابعاد شخصیتی اوست و تماشاگر به دلیل بُعد شخصیتی او برای دیدن فیلم نهنگ عنبر به سینمای می رود، به اعتقاد نگارنده نهنگ عنبر۱ به لحاظ استفاده از کمدی در کلام و موقعیت و در موازات آن شکل گیری یک قصه ی ملودراماتیک عاشقانه یک اثر موفق بود که توانست مخاطبانی زیادی را راضی نگه دارد.

سامان مقدم سال ها در عرصه سینما فعالیت کرده است و غالباً فیلم ها و سریال هایی را کارگردانی کرده که هریک به فراخور ژانر و سوژه‌های‌شان با ذائقه مخاطب سازگار بوده اند. «نهنگ عنبر» پس از «مکس» دومین ساخته ی کمدی این کارگردان است که به اعتقاد نگارنده سر و گردنی بالاتر از «مکس» است، چه به لحاظ فیلمنامه و چه به لحاظ ساختار گامی رو به جلو برای مقدم محسوب می شود.

بازیگران نهنگ عنبر۲

رضا عطاران, مهناز افشار, ویشکا آسایش, حسام نواب صفوی, رضا ناجی, امیرحسین آرمان, سیروس گرجستانی, علی قربان‌زاده در این فیلم نقش آفرینی کرده اند.

خلاصه داستان

ارژنگ صنوبر(رضا عطاران) بعد از چهل سال انتظار بالاخره رؤیا (مهناز افشار) را به دست آورده و برای برگزاری عروسی با او راهی شمال می‌شود. در جریان سفر به شمال شاهد خاطره بازی‌ها و یادآوری‌های وقایع زندگی گذشتهٔ این دو در دهه شصت هستیم…

فیلمنامه طبیعتاً اشکالات بارز و آشکاری دارد که به آن‌ها اشاره خواهد شد اما نباید از یاد برد که مقدم به شکلی هوشمندانه در «نهنگ عنبر» دست روی رگ خواب مخاطب می گذارد و سوژه ای را انتخاب می کند که برای عموم مخاطبان جذاب و کنجکاوی برانگیز است. مهم ترین برگ برنده فیلم رجوع آن به دهه ۶۰ و به تصویر کشیدن مولفه های خاص آن دوران است که برای مخاطبان، خصوصاً مخاطبان متولد دهه های ۴۰ و ۵۰ که در آن زمان دوران جوانی و نوجوانی خود را می گذراندند بسیار جالب توجه است. فیلمنامه  کار بیش ازآنکه به اصول و اسلوب‌های ژانری پای بند باشد و در تلاش برای رعایت عناصر دراماتیک و وفادار بودن به آن‌ها، بنای موفقیت خود را بر شوخی های مرتبط با موقعیت زمانی بنا کرده و موقعیت های به وجود آمده و رویدادهایی که مخاطب به شدت با آن‌ها همذات پنداری می کند موجب شکل گیری فراز و نشیب های روایی و خنداندن مخاطب می شوند. به عبارتی «نوستالژی» و زنده کردن خاطرات قدیمی هرچه قدر هم که تلخ باشند چه برای مخاطبی که در آن زمان زندگی کرده جالب است و چه برای مخاطبین جوان تر  و مخاطب آن قدر در این رویدادها و مولفه ها غرق می شود که بسیاری از خطاهای فیلمنامه و نقصان های علت و معلولی آن از چشمش دور می مانند.
یکی دیگر از اشکالات اساسی فیلمنامه، عدم موفقیت آن در ثابت نگه داشتن موقعیت کمیک داستان است. فیلمنامه شروع خوبی دارد. به تصویر کشیدن رابطه ارژنگ (رضا عطاران) با رویا (مهناز افشار) از همان کودکی و نشان دادن مایه های کمرنگی از عشق و علاقه (البته یکطرفه) ارژنگ به رؤیا و همچنین شوخی های فیلمساز با برخی خوانندگان آن دوران داشته است.

رضاعطاران در نقش ارژنگ با همان مختصاتِ کاراکتری شوخ و شنگش که دائما نگرانِ شکست عشقی از سوی رویاست و مهناز افشار در نقش رویا با همان نوع دیالوگ گفتن و با همان شکل و شمایل به نهنگ عنبر۲ پرتاب شده اند. از سوی دیگر رفت و برگشت هایی که در فیلم می بینیم به منطق روایی قصه خلل وارد کرده به طوری که در نهنگ عنبر۱ کاراکتری به نام شهاب نبود که رویا بخواهد به خاطر او به آمریکا برود ، وقتی یک فیلم سینمایی ادامه پیدا می کند باید خط اصلی داستان حفظ و فیلم از جایی شروع شود که در قسمت قبلی به پایان رسیده بود در نهنگ عنبر۲ چنانچه فیلم از جای درست، یعنی زمان ازدواج ارژنگ و رویا آغاز می شود اما در ادامه یادآوری های ارژنگ با توجه به نریشن هایی که از زبان او شنیده می شود باعث شده خط اصلی قصه در موقعیت های بی ربط گم شود ، به نظر می رسد لحنِ نهنگ عنبر میان کمدی و درام در تعلیق است با این که مقدم در فیلم قبلی اش به درستی کمدی و درام را تلفیق کرده بود اما به نظر می رسد مقدم در شکل گیری نهنگ عنبر۲ به شدت به رضاعطاران و قالب بازی او متکی بوده، بر همگان واضح و مبرهن است که رضاعطاران به دلیل جذابیتِ بازیگری اش چند سالی ست که تبدیل به یک ژانر شده، بازی های عطاران را به یاد بیاورید، اساسا رضاعطاران به دلیل ابعاد کاراکتری و جذابیت کمدی که مخصوص به خودش می باشد با استقبال مخاطب مواجه می شود و اگر نه عطاران غیراز فیلم دهلیز در هیچ یک از فیلم هایش با فرم و نگرشِ جدیدی ایفای نقش نکرده است.

در قسمت دوم فیلم، حضور رویا و ارژنگ برای تدارک مراسم عروسی می‌توانست بیش از فلش‌بک‌های فیلم، همچون قسمت اول، مورد توجه فیلم‌نامه‌نویس (علی قربان زاده) قرار گیرد. در واقع شکل روایی فیلم می‌توانست با استفاده از اتفاقاتی که در شکل جدید رابطه رویا و ارژنگ (ازدواج پس از سال‌ها کشمکش برای رسیدن به رویا) ادامه پیدا‌ کند. سکانس‌های حضور رویا و ارژنگ در جاده در حرکت به سمت محل عروسی در شمال، به جز پیدا کردن رنوی قدیمی آن‌ها (به شکلی کاملا اتفاقی و بی‌منطق) صرفا به فلش بک‌های اضافی منجر می‌شوند که کارکرد جدیدی ندارند.

آنچه که باعث می‌شود قسمت دوم فیلم در مقایسه با قسمت نخست آن، اتفاق مثبتی محسوب نشود، این است که اولا فیلم به نوعی به نشان‌دادن تکه‌های باقی‌مانده از قسمت اول (و نه تکه های جدید روایت نشده) تقلیل می‌یابد و دوم اینکه در مسیر روایت همین تکه‌های باقی مانده حتی نتوانسته است موقعیت‌هایِ به تنهایی جذاب برای روایتش پیدا کند. به یاد بیاورید ده دقیقه آغازین قسمت اول فیلم را که به روایت ماجرای جدا‌شدن مادر و پدر ارژنگ می‌پردازد. با کم‌ترین دیالوگ و یک روایت بصری جذاب که مخاطب را به دیدن فیلم ترغیب می‌کند. تک‌تک موقعیت‌های قسمت اول به تنهایی جذاب‌تر و پرکشش‌تر و البته هدفمند‌تر از قسمت دوم هستند. ماجرای ازدواج ارژنگ با فرناز (ویشکا آسایش) و شکل روایت زندگی آن‌ها از نمونه‌های خوب موقعیتِ به‌تنهایی جذاب در فیلم نامه قسمت اول است. به یاد بیاورید ماجرای روند خسته‌کننده شکل زندگی ارژنگ و فرناز با تکرار مهمانی‌ها و تماشای شبکه‌های ماهواره‌ای و فرم بصری درست آن در نشان‌دادن این تکرار که هم جذاب است و هم خنده‌دار.

اضافه کردن رضا ناجی و حاج آقا (علی قربان زاده) در قسمت دوم عملا بی‌استفاده است. کارکرد حضور علی قربان زاده در قسمت اول فیلم کاملا در خدمت فیلم‌نامه و در ماجرای چالش‌های ارژنگ در یافتن شغل‌های مختلف است که در مسیر حوادث داستان قرار دارد.

اضافه‌شدن شخصیت شهاب (حسام نواب صفوی) تنها کارکردش، پر کردن خلا روایتی موجود در فیلم است. اضافه کردن این شخصیت تا حدودی به برطرف‌کردن ضعف عمده فیلم در فقر داستان (بخوانید فیلم نامه) کمک کرده است. چرا که شخصیت شهاب هم نقطه مقابل ارژنگ است (برتری او در چهره، خواننده بودنش و نوازنده بودن او) و هم به نقطه ضعف رویا در دلباختگی‌های گاه و بیگاه او به مردان خوش‌چهره کمک می‌کند. در واقع عمدتا سکانس‌های حضور شهاب هستند که فیلم را از قسمت اول آن تا حدودی متمایز می‌کنند.

موضوع قابلِ اهمیت در یک اثر سینمایی راضی نگه داشتن مخاطب است ، سامان مقدم به عنوان فیلمساز و نویسنده تلاشی برای جذابیت قصه ی کمدی اش نکرده چرا که تمامی عناصرِ فیلم به هیچ وجه تغییری در آن اعمال نشده و مقدم با بهره گیری از موفقیت نهنگ عنبر۱ سراغِ ساخت ورژن بعدی این فیلم سینمایی رفته، اگر به کلیت فیلم توجه کنید مطمئنا این مسئله ی مهم را درک خواهید کرد که نهنگ عنبر۲ تنها مسیر قصه اش تا حدودی تغییر کرده که آن هم به خرده جزییات می رسد و اگر نه روندِ اصلی قصه تکراری ست، آدم های فیلم فارغِ از یک طراحی جدید به نهنگ عنبر۲ آمدند. اما فارغ از تمام این مسائل فیلم نهنگ عنبر با فروش ها ی بالای خود توانست رکورد شکنی کند واثر ماندگاری شود.

دیدگاهتان را بنویسید