امروز در آرتیها به سریال پر بازدید آکتور می پردازیم. آکتور سریالی است که در حال حاضر در حال پخش است. نیما جاویدی بعد از ساختن فیلم سرخپوست در مسیر تازهای قدم برداشته و وارد وادی سریالسازی شده است. سریال آکتور اثری است با حال و هوای خاص خودش و آنچنان با ظرافت ساخته شده که مخاطب را در خود غرق میکند. قسمت اول سریال آکتور نویدبخش شروع یک روایت جالب را میدهد و هرچند در دقایق پایانی، هیجان خود را کمی از دست میدهد و پایانبندی به اصطلاح کولاکی ندارد؛ ولی کاری میکند که مخاطب برای ادامه آن، بیصبر باقی بماند.
هیچ سریالی را نمیتوان با قسمت اول سنجید اما قسمت اول یک سریال، امضای اصلی آن است و میتواند مسیر آینده آن را برای تماشاگر مشخص کند. اتفاقی که به عنوان مثال در سریال قورباغه رخ داد و با پایلوت (قسمت اول) خود نشان داد که قرار است مخاطب را در چه حال و هوایی قرار دهد. آکتور نیز همین کار را میکند و قسمت اول آن دیدگاه کارگردان را به ما نشان میدهد.

بازیگران سریال آکتور :
نوید محمد زاده، احمد مهرانفر، هانیه توسلی، هستی مهدوی، فاطمه معتمد آریا.
نیما جاویدی کسی است که با سرخپوست توانست خودی نشان دهد و از اهمیت خود به میزانسن صحبت کند. او کاری با صحنه میکند که تماشای هارمونی اجزای بین صحنه برای هر مخاطبی، چه مخاطب عام سینما و چه مخاطب حرفهای، جذاب به نظر برسد. این موضوع در دقایق ابتدایی سریال آکتور بیشتر از همه صحنههای آن به چشم میخورد و بعید است اگر کسی نداند که مشغول تماشای یک سریال ایرانی است، با دیدن سکانس ابتدایی سریال تصور کند مشغول تماشای یک اثر ایرانی است. پیچ و مهرهای که جاویدی در میزانسن خود میبندد؛ از آن مهرههایی است که بسیار سفت به هم گره خورده و حساب شده است.
خلاصه و نقد و بررسی سریال آکتور :
سریال آکتور درباره دو بازیگر تئاتر است که در مهمانیها و مراسمهای مختلف، مردم را سورپرایز میکنند. آنها در نقش افراد گوناگونی فرو میروند و وارد موقعیتهایی از زندگی دیگران میشوند و آن را تبدیل به یک صحنه خاطرهانگیز میکنند. آنها این سورپرایزها به بهترین شکل ممکن انجام میدهند و در کارشان حرف ندارند. نوید محمد زاده و احمد مهرانفر ایفاگر نقش این دو بازیگر تئاتر هستند. این دو نفر برگ برندههای سریال آکتور هستند به طوری که در دقایق ابتدایی، حالت تصنعی که در بازی خود جاری کردهاند کاملا به نقششان مربوط است و از قصد، بازی نهچندان جالبی را نشان میدهند که مخاطب کمی بعدتر چرایی آن را میفهمد.
هنوز جای شخصیت پردازی این دو کاراکتر باقی مانده و سریال نمیتواند چندان که باید در قسمت اول، این کاراکترها را به ما بشناساند. ما با پیشینه داستانی این شخصیتها آشنا نمیشویم و تنها با روحیه آنها آشنا میشویم. یکی منطقیتر است و یکی احساسی. این دو نفر رفقای خیلی صمیمی هم هستند و هر کاری برای یکدیگر میکنند و مرام بالایی در رفاقتشان دارند. یکی آدم تودار و خجالتی است و دیگری سر و صدا میکند و سرتق و البته به گفته خودش، عصبی است. این اطلاعات، اطلاعات کمی نیستند که در یک قسمت به آنها میرسیم اما در نهایت خبری از پیشینه کاراکترها نیست و در قسمتهای آتی، احتمالا با این مساله بیشتر آشنا خواهیم شد.

در کنار نوید محمدزاده و احمد مهرانفر، سها نیاستی که بازیگر نسبتا تازهکار و تازهنفسی بهشمار میرود نیز در سریال حضور دارد و میتواند نقش آفرینی خود را با درخشانی نشان دهد. او بازیگری است که در فیلم سال دوم دانشکدهٔ من نیز خوش درخشید و حالا کمی بیش از حد انتظار طول کشیده تا بتوان دوباره خودش را نشان دهد. آکتور فرصت مناسبی برای این بازیگر تازهکار است تا بتواند آینده خوش خود را در سینمای ایران رقم بزند و با اینکه حضور کوتاهی در قسمت اول دارد اما از تسلط بازیگری خود به خوبی بهره برداری میکند. در نهایت باید به هومن برقنورد و گریم سنگینش اشاره کرد که احتمالا قرار است نقشی منفی در آینده سریال ایفا کند. برقنورد هم مثل همیشه خوش میدرخشد و به طور کلی باید اعتراف کرد گروه بازیگری سریال آکتور، همانطور که از اسم سریال برمیآید، گروه بازیگری قدرتمندی هستند به طوری که حتی نابازیگران در سکانس ابتدایی، کار خودشان را به درستی انجام میدهند و میتوان قدرت هدایت جاویدی در راهنمایی بازیگران را در تک تک صحنهها مشاهده کرد.
نیما جاویدی در قسمت اول آکتور با دوربین و موسیقی بازی میکند و کاری میکند که ترکیب دوربین و موزیک در قسمت اول سریال بایکدیگر به یک بازی دقیق تبدیل بشود که تماشای آن لذتبخش است. اتمسفری که جاویدی در قسمت اول سریال جاری ساخته، بوی کمدی سیاه و تریلر میدهد و احتمالا آینده آکتور آینده جذابی خواهد بود. ترکیب ژانرها با یکدیگر در سریال آکتور کاری کرده تا هنوز نتوان دستهبندی مشخصی برای آن پیدا کرد اما بیشک میتوان آن را قلابی موفق دانست که میتواند تماشاگر را به دام خود بیندازد.
داستانپردازیِ جاویدی یک امتیاز مهم دارد؛ این که در بخش گسترش ایده و تعریف داستان تعجیل نمیکند و تحتتأثیر بسط داستانی مشابه در دیگر مجموعههای اجتماعی قرار نمیگیرد. مدل طراحی داستانی به این شکل است که پس از یک مقدمهچینی نسبتا طولانی، در هر قسمت، قصهای مستقل طراحی شده که معمولا دو تا سه قسمت را دربرمیگیرد. خطوط رابط این داستانها هم بخش خصوصی زندگی آدمهاست که وجوه واقعی و حقیقی وجودشان را ظاهر میکند.

در هر قسمت شاهد هستیم که نقش بازی کردنِ افراد در زندگی واقعی چگونه از این پتانسیل برخوردار است که واقعیت را به ناواقعیت تبدیل کند و بار حسی و روانی بسیاری بر انسانها اعم از کاراکترهای داستانی و بینندگان بگذارد. وقتی در یکی از صحنهها خانوادهای قصد دارند پدر پیرشان را در آسایشگاه سالمندان بگذارند، نشان داده میشود که چهطور آلما (هستی مهدوی) با تحریک احساسات دختر و داماد مرد مسن، به بهانه منتشر شدن نوعی بیماری تنفسیِ همهگیر میان سالمندان ساکن در آنجا، مانع از ثبتنام آنان در بخش ویژه میشوند.
از این دست کنشهای نمایشی که در داستانهای سریال به وفور دیده میشود و اساسا قصههای کوچکِ دراماتیک آن بر همین مبنا بنا شده است، تلنگری است به واکنشهای افراد در رویارویی با اتفاقاتی که در جهان کنونی مابین روابط انسانها پا میگیرد و یادآوری این نکته ظریف که در چنین شرایطی بهراستی باید کدام را برگزید؛ منطق یا غوطهور شدن در احساسات آنی که حاصلش فریب خوردن و از دست دادن فرصتهاست.
حضور دو کاراکتر (غفوری و همکارش) که علیالظاهر شرکت محافظتی ثبت کردهاند و خودشان را پلیسهای سابق معرفی میکنند، نهتنها جنبه پلیسی-معمایی سریال را افزایش داده است که مشخص نبودنِ راستی و صحت گفتههای آنها عملا مخاطب را گُنگ در میان هالهای از ابهام میگذارد که وجه سمپاتیک آن حس دنبال کردن داستان در هر حس و حالیست. ماجراهای هر قسمت که گاهی طنزی پنهان نیز در نهادشان نهفته است، ما را وامیدارد با زیر سوال بردن هر چیزی مشغول قضاوت کردن باشیم و همین نکته قطعا جذابیتِ محتوایی و شوق دیدن را بالا میبرد. موفقیت نسبی در طراحی داستانهای سریال بازگوکننده آن است که مخاطب امروزی در هر شرایطی به دنبال پیوستگیِ نَقل و کششِ دیداری است.

افشای دروغ و حقیقتجویی دو عنصر درونمایهایِ بنیادین در سریال آکتور هستند؛ عناصری ضروری که انسانهای امروزی اصطکاک زیادی با آن دارند. نویسنده (جاویدی) با برگزیدن این درونمایه، جهان پرهیاهوی کنونی را به نمایش میگذارد. آدمهایی که به هر دلیل تعریفنشدهای خود را ملزم به فرار از واقعیت میکنند حتی اگر مجبور به بیانی غیرراست نباشند. کل قضیه حول محور همین قضایا میچرخد. جاویدی در این جریانِ پر از فراز و نشیب از دو شخصیت در جهت تحقق این موضوع بهره میگیرد.
از جهت دیگر مضمون فیلم طعنهای است به میزان در دسترس بودن پول در دست آدمهای یک جامعه که طبقات فقیر و متوسط، بخش اعظم آن را تشکیل میدهند و طبقه ثروتمند از آنها به مثابه طعمهای برای دستیابیِ اهدافش استفاده میکند. بهعلاوه اگرچه شخصیتها طی اجرای نقش در چند ماموریت جان سالم به درمیبرند اما هیچ ضمانتی مبنی بر بیخطر بودن این مسیر در ادامه وجود ندارد و هر آن امکان نابودی هر یک از آنها وجود دارد.
یکی دیگر از نکات جالب توجه که در روایتگری سریال خودنمایی میکند، استفاده بهقاعده از حضور شخصیتهای فرعی و تکنقشی است که بهواسطه عملکرد قابلقبولشان نتیجه خوبی را رقم زدهاند. مجموعه موارد ذکرشده در جهتی پیش میروند که جایی برای حدسهای کلیشهای باقی نگذارند. طراح داستان با واقف شدن بر این نکته که سورپرایز شدن بیننده به تناوب توسط اعمال کاراکترها، مهمترین رکن پیگیری هر ماجرایی است، از غیرمنتظره بودن آن به عنوان مادهای قوی و ضدکلیشه در درمان ذهن مخاطبان استفاده کرده است. هر بار که اشخاص داستان برای انجام پروژه جدید اقدام میکنند، این نگرانی از «چه میشود؟» افکار بینندگان را فرا میگیرد. از بابت دیگر شخصیتهای سریال در جریانی تکرارشونده و تصاعدی روی دلهرهای همیشگی مستقر هستند؛ روندی استهلاکی و بعضا تخریب کننده است.

نکته دیگر این است که فرم صحیح در یک روایت تصویری ارتباطی تنگاتنگ با جنبه محتواییِ فیلم دارد. درحقیقت فرم بیرونیِ درست است که فرم درونی (مضمون/محتوایی) را میسازد. فرم بیرونی و درونی در سریال آکتور طبق اصول استانداردی که در شکلبخشی به طراحی فیلمنامه و ساختار وجود دارد، بهدرستی رعایت شده است.
بر حسب اصولی پذیرفتهشده در سینما، بدون فرم صحیح، رسیدن به صحتِ محتوا محال است. بدین ترتیب که فرم، معیاری برای ارزشگذاری محتوای اثر به شمار میآید و فقط مضمون نیست که نیروی جذب دارد. در این سریال مکانها، چهرهپردازی (با طراحی بینقص و کم نظیر بابک اسکندری)، آرایش ظاهری بازیگران، نحوه پوشش دادن بخش صوری (طراحی صحنه، لباس و فیلمبرداری)، انتخاب لوکیشنها (بالای شهر، پایینشهر و مکانهای کمتر دیدهشده) رنگ تصویر و نحوه چینش پلانها که در گروه فرم بیرونی انگاشته میشوند، روشنکننده مسیری به سمت فرم درونی کار هستند زیرا فرم و محتوا دو عنصر جداییناپذیراند و پذیرشِ صرفا یکی از آنها نوعی تخطیِ هنری محسوب میشود.
آکتور از معدود سریالهای پخششده طی ماههای اخیر است که توانسته در مدتی کوتاه تماشاگران بسیاری از اقشار مختلف فکری را به دیدن مشتاق کند. یکی از دلایل جذب مخاطبان انبوه، انتخاب سوژهای نو با کارکردی خلاقانه است که بهلحاظ زمینهچینی و تم، خلاف جهت بسیاری از سریالهای مخاطبپسندِ در حال پخش حرکت کند. غافلگیری و طراحی معماهای عناصری هستند که پیش از این نیز در فیلم سرخپوست به نمایش درآمده بود و همین نکته میزان تمایل نیما جاویدی فیلمنامهنویس و کارگردان سریال آکتور را به ارائه چنین موضوعاتی نشان میدهد. شگفتیِ آکتور در همین ابتدا نیز این بوده که برای نخستین بار بهعنوان یک سریال ایرانی جایزه بزرگ جشنواره بینالمللی «سریزمانیا» در شهر لیلِ کشور فرانسه را کسب کرده است.