داستان کوری در مورد طبیعت انسانی و شکنندگی تمدن است. ساراماگو در این رمان بهخوبی نشان میدهد که بشر همیشه همچنان خوی ترسناکی دارد و وقتی در تنگنا و شرایط سخت قرار گیرد، طبیعت بیرحم خود را نشان میدهد. همانطورکه در داستان، کورهای قدرتمند در ازای غذا، زنها را میخواهند و از کشتن یکدیگر هم ابایی ندارند. او رمانش را در آستانهی قرن بیستویکم نوشت؛ یعنی زمانی که دنیا منتظر بود دورانی متفاوت و پیشرفتهتر را تجربه کند. وقوع کوری اما همهی این معادلات برهم میزند.