
ملاقات خصوصی، نام جدیدترین فیلم سینمایی امید شمس در مقام کارگردان می باشد که در جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۰ حضور داشت. این فیلم بیشترین میزان فروش و امتیاز و آرا را تا امروز (۱۷ بهمن ۱۴۰۰) در جشنواره، داشته است. در ادامه با آرتیها همراه باشید تا در مورد جزییات فیلم ملاقات خصوصی بیشتر بدانیم.
در فیلم سینمایی ملاقات خصوصی، پریناز ایزدیار , هوتن شکیبا ریما رامین فر ,رویا تیموریان, سیاوش چراغی پور, نادر فلاح, پیام احمدی نیا, شیرین آقا کاشی, حسین پارسایی در حالی به نقش آفرینی پرداخته اند که در خلاصه داستان آن می خونیم: داستان فیلم درباره دختری به نام پروانه است که در حومه شهر تهران صاحب مغازه ای است و خانواده ای ضعیف دارد که پدر خانواده در زندان است. فرهاد که همبندی پدرش است با پروانه برای کارهای پدرش هر از گاهی در ارتباط است و به او علاقمند است. روزی فرهاد به پروانه ابراز علاقه می کند و …
فیلم سینمایی «ملاقات خصوصی» که در بخش سودای سیمرغ چهلمین دورهی جشنواره فجر حضور داشت، مضمونی اجتماعی و عاشقانه دارد. در ادامه به نگاهی به بازیگران، خلاصه داستان و نقد این فیلم میاندازیم.
امید شمس که فیلمهای کوتاهی از جمله شب تولد و قرار را در کارنامهاش دارد، در نخستین تجربه فیلم بلندش، به سراغ داستانی عاشقانه و برگرفته از واقعیت رفته است. در وصف ایده اولیه آن همین بس که بگوییم چه میشود اگر زنی رفته رفته عاشق مردی شود که هماکنون در زندان به سر میبرد؟ پریناز ایزدیار در نقش پروانه در یک سوی رابطه و هوتن شکیبا در نقش فرهاد در سوی دیگر ایستاده است. فیلم با تمام ایراداتش که بیشتر به فیلمنامه برمیگردد و در ادامه بهطور مفصلتر به آن خواهم پرداخت، استانداردهایی را در اجرا دارد که حتما میتوان برای یکبار دیدن پیشنهادش کرد. بهخصوص آنکه در نمایش یک رابطه عاشقانه، بیپروا تر و باورپذیرتر از نمونههای قبل از خود عمل کرده است.
تعارض نگاه منتقد و مخاطب قدمتی بهدرازای تاریخ پیدایش هنر هفتم دارد، اما دستکم برای سینمایِ کمبضاعت ایران -که بر حسب مناسبات سیاسی-فرهنگی، ماهیت دیداری-شنیداری درام را در ذیل فرماسیونهای دِمُدهی اجتماعی و طنز مدفون کرده- میتوان ماکسیسم مقدارِ این تعارض را استشمام نمود؛ به حدی که بتوان دو قطبی «منتقد و مخاطب» را همرسته با گزارهی مبسوط «ثنویت متضاد» دانست. آماج این اطلاق، تباین نگاهِ دو قطب مزبور در مواجهه با یک فرم هنری را نشانه میرود که از یکسو مدام در نفی و تقابل با یکدیگرند و از سویی دیگر همدیگر را جذب و کامل میکنند: قطب «مخاطب» -در ساحت ناخودآگاه- بهدنبال استعمال رمانس و مطایبه و مشتی جذابیتِ بصری-داستانیِ سانتیمانتال میرود و قطب «منتقد» نیز دانش قبلی و نحلههای خودآگاهاش را حوالهی رمزگشاییِ کیفیت ذاتی اثر میکند.
- حسین لامعی (مثبت): «اگر به شما بگویند: «بهترین عاشقانه های» سینمای پس از انقلاب را نام ببرید، چه آثاری به ذهنتان می رسد؟ چه آثار عاشقانهای را گلچین میکنید و نام میبرید؟ انگشت شمارند! بله! شاید حتی به اندازهی انگشتانِ دو دست در این ۴۰ سال، عاشقانه مهم و جذاب و ماندگار، نداشتهایم… اما تا دلتان بخواهد کمدیهای پوک و پوچ و چیپ و بیمغز و مبتذل داشتهایم؛ و ایضا، فیلمهای مثلا معترض و انتقادیِ فِیک و روی مُخ، که از اول تا آخر همه فقط عربده میکشند و توی سر و کلّهی هم میزنند… در چنین فضایی، و در چنین سینمایی، فیلمی امروز در جشنوارهی فیلم فجر به روی پرده رفت، که داستانش، داستانِ دیگری بود: «ملاقاتِ خصوصی»… یک عاشقانهی جذّاب و تکاندهنده؛ در دلِ فقر و درد و رنج و اعتیاد، و در دلِ طبیعت و زیبایی و مِهر و لبخند و شاعرانگی… عاشقانهای، در میانِ «تضادها»… در میانِ سیاه و سفیدها… عاشقانهای که هیچکجایش، لوس و سانتیمانتال نمیشود؛ و پایش بهروی زمین است و حسّ و منطق را، به هم، و باهم درآمیخته است… باری…… «ملاقاتِ خصوصی»، یک درامِ دقیق و مستحکم؛ با فیلمنامهای کلاسیک و ساختارگراست، که کارگردانیِ هوشیار و سطحِ بالایی دارد؛ با بازیِ درخشان نقشِ محوری و اولش، «پریناز ایزدیار»… بازیگری که بیشک، از اصلیترین گزینههای دریافتِ «سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن» است…
- آریا قریشی(منفی): «ملاقات خصوصی فیلم بدی نیست. امید شمس حد و اندازه داستانش را میشناسد و بیدلیل به هر گوشهای سرک نمیکشد. بنابراین نه از جنبه داستانی و نه از نظر مضمونی با فیلم آشفتهای مواجه نیستیم. همچنین شمس، برخلاف بسیاری از سازندگان آثاری با موضوعات مشابه، به چرکنگاری تصویری (از ریخت انداختن تمام عناصر بصری به شکلی اغراقآمیز و آزاردهنده برای تاکید بر وضعیت بحرانی آدمها) روی نمیآورد (تغییر تدریجی رنگآمیزی و عناصر غالب صحنه در طول فیلم از کنترل فیلمساز خبر میدهد). همچنین _ باز برخلاف برخی از نمونههای مشابه _ «ملاقات خصوصی» به یک فیلم ضدانسان تبدیل نمیشود. با این وجود مشکلاتی به فیلم ضربه زدهاند. مقدمهچینیفیلم طولانی است و داستان فیلم دیر راه میافتد. از سوی دیگر ما خیلی دیر در جریان هدف اولیه یکی از شخصیتها برای برقراری ارتباط با نفر دیگر قرار میگیریم _ اگر این آگاهی کمی زودتر رخ میداد میتوانست جذابیت اثر را افزایش دهد. موسیقی فیلم در مواردی به درستی روی اثر ننشسته و شاید میشد برخی از موقعیتها را دیرتر شروع کرد یا زودتر به پایان رساند. نقطه اوج پایانبندی کار هم _ علیرغم اینکه در مجموع نتیجهگیری قابل قبولی محسوب میشود _ برخی از موقعیتهای کلیدی را بیپاسخ گذاشته یا به شکلی نهچندان متقاعدکننده جمع میکند (مثل مشکل مالی با فرد همسایه که یکی از محورهای فیلم محسوب میشود). در مجموع «ملاقات خصوصی» از معدود آثار قابلقبول جشنواره امسال است که تاکنون در کاخ جشنواره به نمایش درآمده اما کماکان نقاط ضعفی در فیلم وجود دارد که شاید بتوان بخشی از آنها را با یک تدوین سختگیرانهتر کاهش داد.

شخصیت اصلی فیلم «ملاقات خصوصی» (پروانه با بازی پریناز ایزدیار) جایی از فیلم سؤالی را مطرح میکند که بهشکلی موجز، چکیدهای از شرایط محیط پیرامون شخصیتها را بیان میکند: «این چه دوستداشتنیه که اگه خلاف نکنیم به هم نمیرسیم؟» اولین فیلم بلند امید شمس (او ساخت فیلمهای کوتاه خوب و موفقی چون شب تولد را در کارنامه دارد) را میتوان در مورد تلاشی برای درک چگونه زیستن در جهانی بیرحم با این ویژگی دانست؛ جهانی که در آن شخصیتها اشتباهاتی انجام میدهند و تاوان آن اشتباهات، تنشی ناگزیر است که برای حل آن تنش و رسیدن به آرامش انگار چارهای جز خطاهای بیشتر وجود ندارد.
«ملاقات خصوصی» اولین درام اجتماعی سالهای اخیر سینمای ایران نیست که دنیایی چنین تلخ و مبتنی بر تقدیرگرایی منفی را مجسم میکند. اما این فیلم از یک برگ برندهی بزرگ در مقایسه با اکثر نمونههای پیشین برخوردار است؛ اینبار قرار نیست تقدیرگرایی و جبر روزگار به توجیهی برای انفعال و سستی شخصیتها بدل شود. قرار نیست صرفاً با چند قربانی روبهرو باشیم که باران بلایا بر سر آنها نازل میشود و آنها هم هیچ کاری برای مقابله با این وضعیت انجام نمیدهند. این فیلم دور از مسیری میایستد که نمونههای زیادی از آن را در سینمای سالهای اخیر ایران مشاهده کردهایم؛ مسیری که از فرط تکرار بدون خلاقیت عناصر و ایدههای مشخص، مدتهاست که خستهکننده و آزاردهنده شده است.
شاید اصلیترین مزیت اولین فیلم بلند امید شمس نسبت به دیگر فیلمهای تقدیرگرایانهی موسوم به اجتماعی، اندازهی شناختن فیلمنامهنویسان باشد. اینبار قرار نیست با سرک کشیدن به انواع مشکلات اجتماعی برای تأکید بر دغدغهمند بودن فیلم مواجه باشیم. این فیلم قرار نیست اقیانوسی با عمق کم باشد؛ در عوض فیلمنامهنویسان کار (شمس، علی سراهنگ و بهمن ارک) سعی کردهاند روی خط اصلی متمرکز مانده و به عمق روابط میان شخصیتها نفوذ کنند. عشق میان دو شخصیت اصلی هم در مجموع گیرا و باورپذیر از کار درآمده است (هرچند پرداخت آن در بخش مقدمهچینی قدرتمند نیست و ممکن است بهنظر برسد که پروانه خیلی سریع و صرفاً بهواسطهی چند جملهی زیبا و چند اشارهی مختصر به ویژگیهای شخصیاش، عاشق فرهاد با بازی هوتن شکیبا شده است).
از نظر اجرایی هم شروع فیلم یک خرقعادت قابلتوجه است. چهرهپردازی (بهطور ویژه چهرهپردازی پریناز ایزدیار) و طیف رنگی وسیع فیلم (که از سبز تا قرمز را در بر میگیرد و فاقد رنگهای چرک یا خنثی است) شباهتی به کار فیلمسازانی ندارد که فکر میکنند برای نمایش وضعیت وخیم زندگی شخصیتها باید تمام عناصر را بهشکلی کریه از ریخت بیاندازند. این بافت رنگی البته بهتدریج در طول فیلم تغییر کرده و به نمونههای دیگر این جنس از سینما نزدیک میشود. با این وجود کنترلشدگی این تغییر و تلاش برای دوری از ارائهی تصویری توریستی از محل زندگی شخصیتها را میتوان از نکات مثبت اجرایی فیلم دانست.
البته فیلم ملاقات خصوصی میتوانست با رعایت برخی از نکات به فیلم بهمراتب بهتری تبدیل شود. مقدمهچینی فیلمنامه طولانی است و داستان دیر راه میافتد. هرچند در پردهی اول همدلی اولیهای با هر دو شخصیت درگیر در ماجرا ایجاد میشود اما نه همانطورکه اشاره شد، نحوهی دوطرفهشدن عشق فرهاد و پروانه از نظر دراماتیک مستحکم است، نه کنش درگیرکنندهی چندان قدرتمندی در بافت داستان رخ میدهد و نه حضور آدمی با ویژگیهای فرهاد در زندان و در کنار دیگر آدمهایی که میبینیم چندان باورپذیر بهنظر میرسد. پایانبندی کار هم هرچند تفاوت قابلتوجهی با اکثر درامهای اجتماعی سینمای ایران در یک دههی اخیر دارد، برخی از پرسشها را عملاً بیپاسخ میگذارد و موقعیتهای دیگری را بهشکلی نهچندان متقاعدکننده حلوفصل میکند.