
به روایت آرتیها سریال خون سرد عنوان تازه ترین ساخته امیرحسین ترابی در مقام کارگردان و محصول شبکه نمایش خانگی فیلم نت است. پخش سریال خون سرد از ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ آغاز شده و تا جمعه ۴ آذر ۱۵ قسمت از این سریال منتشر شده است. سریال خون سرد که این روزها از شبکه نمایش خانگی پخش میشود. سریال خون سرد روایت یک قاتل سریالی است که در آن تلاش شده با پیرنگهایی چون قصه فساد آقازادهها، مافیای مهاجرت غیرقانونی، سایتهای قمار و شرایط بندی بومی شود، اما نتوانسته است. محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ در میان چند سریالی که آخر هفتهها در شبکه خانگی منتشر میشوند «خون سرد» فضایی متفاوت و تازه دارد که مشابهش را قبلا در این رسانه و حتی در تلویزیون ندیده ایم. این سریال به نوعی نسخه ایرانی مجموعه محبوب «دکستر» محسوب میشود؛ اثری درباره یک قاتل سریالی خیرخواه و تک رو، با بهره گیری پررنگ از خون که طبیعتا تماشای آن به افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود. «خون سرد» از لحاظ خصلتهای معمایی و جنایی اثری قابل تماشاست، هرچند که به وضوح در قسمتهای اخیر افت کرده است و به نوعی میتوان گفت که دست کسری برای تماشاگرانش رو شده است.
اغلب مخاطبان سینمای ایران امیرحسین ترابی، کارگردان «خون سرد»، را با فیلم «هزارتو» میشناسند؛ اثری که با وجود مایههای ملودرام و خانوادگی، بر یک ماجرای معمایی (دزدیده شدن بچه) استوار بود. «خون سرد» هم که اولین سریال شبکه خانگی ترابی است، با بهره گیری از ساختار جنایی و معمایی ساخته شده است و تلاش میکند ماجراهایش را براساس ارتباط پیچیده و نزدیک قاتل و پلیس روایت کند.
«خون سرد» میتواند طیف گستردهای از مخاطبان را به خودش جلب کند، زیرا از لحاظ ژانری، نمونه مشابهی در شبکه نمایش خانگی ایران نداشته است و از این منظر سریالی نوآورانه به شمار میرود. دو مؤلفه معمایی (در اداره پلیس، پزشکی قانونی و صحنههای جرم) و همچنین نمایش بی رحمی و خشونت کنترل شده (در خلوتگاه شخصیت اصلی) میتوانند مخاطبان را به تماشای تا انتهای این مجموعه ترغیب کنند.
خون سرد اگرچه تلاش دارد تا فضایی متفاوت از آنچه شبکه های نمایش خانگی در طی سالهای گذشته تولید کرده اند را ارائه کند اما به دلیل مضامینی که برجسته می سازد مثل موضوع فسادهای اقتصادی و اخلاقی آقازاده ها و بازیگرانی که از آنان برای رساندن مفاهیم خود یاری می گیردچهره ای چون امیر آقایی به تکرار می رسد و بار دیگر مضمونی شبیه به مضمون دیگر را بازنمایی می کند.
بزرگترین هوشمندی و برگ برنده «خون سرد» رفاقت و ارتباطی است که بین امیرعلی (پلیس) و کسری (قاتل سریالی) تدارک دیده شده است و این موضوع باعث میشود که درام هر لحظه مستعد انفجار باشد. وقتی نخستین قسمت این سریال منتشر شد، مخاطبان جدیتر سینما و شبکه نمایش خانگی از تماشای دوباره امیر آقایی در نقش یک پزشک تشریح جسد در پزشکی قانونی (بعد از فیلم خوش ساخت «بدون تاریخ بدون امضا») دل زده و ناامید شده بودند، درحالی که خیلی زود مشخص شد که شخصیت کسری هیچ نسبتی با کاوه در فیلم وحید جلیلوند ندارد.

- ۱۰ شخصیت منفی جذاب سریالهای شبکهی نمایش خانگی از بهترین تا بدترین
اما بلافاصله پس از پخش دومین قسمت از این مجموعه، بسیاری از منتقدان و طرفداران سریالهای خارجی روز جهان، درباره شباهتهای «خونسرد» با دو سریال مشهور آمریکایی صحبت به میان آوردند. البته این شباهتها برای مخاطب عام و افرادی که مجموعههای خارجی را دنبال نمیکنند، دلیل محکمی برای رویگردان شدن از این نسخهی ایرانیزه شده نیست.
به هرحال «خونسرد» به عنوان اولین تجربه امیرحسین ترابی در مسیر سریالسازی در شبکه نمایش خانگی، مانند همه آثار ساخته شده در این رسانه، نقاط ضعف و قوتی دارد. اینکه توانسته با دو قسمت، موجی از نظرات مثبت و منفی را در میان مخاطبان به راه بیاندازد و رسانههای مختلف درباره آن نقد و تحلیل نوشتهاند، خود نشان از جریانساز بودن و دیده شدن این سریال دارد. از طرفی، تا حد زیادی خط اصلی داستانی این مجموعه در همین دو قسمت برای مخاطب رو شده و میتوان در همین ابتدای پخش، از جنبههای مختلف آن را بررسی کرد.
قسمت اول سریال «خونسرد» که مدت زمانی خیلی بیشتر از عرف همیشگی یک قسمت سریال ایرانی دارد، در زمانی نزدیک به یک ساعت و سی دقیقه، با یک مقدمه پیش از تیتراژ شروع شد. فردی که چهرهاش دیده نمیشود در حال غل و زنجیر کردن یک فرد دیگر در فضایی عجیب است. اما پس از تیتراژ، سریال وارد یک تعقیب و گریز در کوچههای استانبول میشود و پس از آن به اداره آگاهی تهران وارد میشویم تا نتیجه این تعقیب و گریز را متوجه شویم. در روند داستان تا انتهای قسمت اول دیگر هیچ ارجاعی به سکانس ابتدایی نمیشود تا زمان پایانبندی. تمرکز این قسمت بیشتر بر شخصیتپردازی و معرفی فضایی است که سریال در آن روایت شده. ما با یک پلیس زرنگ آگاهی به نام امیرطلوعی روبرو هستیم که بسیار منضبط و سختکوش است. در کنار این داستان اصلی، یک دکتر پزشکی قانونی وجود دارد به نام کسری کیا که برخلاف ظاهر آرامش خیلی زود جوش میآورد. با وجود اینکه خط اصلی، روایت یک داستان جنایی است، اما سریال پس از مدتی وارد فضاهای آقازادگی و طرفداری از حقوق زنان میشود و ماجرا از نقطهای عجیبتر میشود که پای شخصیتی شبیه امین فردین وارد داستان میشود؛ کسی که در ترکیه مدام مشغول باجگیری و برملا کردن پرونده زندگی خصوصی افراد مشهور است.
البته همه این مشخصات در کنار هم ترکیبی ایجاد کرده که مخاطب عام که هر روز در فضای مجازی درگیر همین مسایل است، به سرعت با سریال ارتباط برقرار کند. از طرفی، فضای وهمآلود و شخصیتهای خاکستری که در قسمت اول تکلیف مخاطب را با خود روشن نمیکنند، بیننده را مجاب میکند که حتما به انتظار قسمت دوم باشد. اما موضوعی که در دقایق آخر جذابیت سریال را بالا میبرد، تغییر داستان به سمت دیگری است. شخصیتی که برای سلاخی آمده و بدون هیچ ترسی تنها به دنبال کشتن است.
در قسمت دوم در همان ابتدا، مخاطب متوجه میشود که این شخصیت سلاخ، چه کسی است. همچنین طی چند سکانس کوتاه، با روند کار او و دیگر پروندههایی که به واسطه روش کارش، در اداره آگاهی باز شده است، آشنا میشود. قسمت دوم به اندازه قسمت اول، پراتفاق نیست و حتی از نظر زمانی کمتر و کندتر پیش میرود. حتی چندتا از بازیگران اصلی سریال هم کشته میشوند و احتمالا با این روند باید منتظر فلاش بکهای زیاد در ادامه سریال باشیم.

صحنه های ابتدایی سریال از تعقیب و گریز در کوچه پس کوچه های استانبول شروع می شود و به اداره آگاهی در تهران می رسد مسیری که از همان ابتدا ترسیم می شود نشان می دهد که این سریال به دنبال چیست و کدام مضمون را مورد توجه قرار می دهد.
قاتلی که در شمه ای رابین هود وار یا زورو گونه آدم بدهای شهر را هدف قرار می دهد و به قتل می رساند مضمون اصلی این قصه است؛ تصویر این زورو اما به دلیل این که اصلا خصلت بومی ندارد نه رفتارهایش، نه شیوه لباس پوشیدنش و نه محلی که در آن آدم ها را به قتل می رساند باورپذیر نیست و بیشتر به نظر می رسد که نتیجه و خروجی ملغمه ای از شخصیت های قاتل در سریال های آمریکایی است.
سریال دکستر و هانیبال از جمله برجسته ترین قصه هایی هستند که به نظر می رسد مورد بهره برداری فیلمنامه نویسان این سریال برای تولید یک متن بوده اند.
خون سرد و شباهت به سریال دکسترDexter
دکستر (Dexter) نام یک مجموعه تلویزیونی درام جنایی و معمایی، ساخته شده توسط شبکه شوتایم آمریکا است و در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ در قالب هشت فصل از این شبکه پخش شده است؛ داستان مجموعه با محوریت دکستر مورگان (با بازی مایکل سی هال) است که برای بخش جنایی پلیس میامی به عنوان کارشناس تحلیل آثار خون کار میکند و در همانسان، به صورت مخفی، یک آدمکشی زنجیرهای هم هست و قاتلانی را که از شکافهای سیستم قانونی گریختهاند، شکار میکند.
از سوی دیگر داستان سریال هانیبال (Hannibal) دربارهی مأمور افبیای به نام ویل گراهام است که روش خاصی در گرفتن قاتلین دارد. به این شکل که با تمرکزی که دارد خود را جای قاتل قرار داده و به جای قاتل نیز فکر میکند. وی بعد از مدتی با یک روانپزشک کار بلد به نام هانیبال لکتر آشنا می شود و از آن پس آن دو با هم بر روی پروندههای مختلف قتل کار میکنند و موفق می شوند چند قاتل را گیر بیندازند. قتل هایی که دقیقا دکتر لکتر انجام می دهد.
در سریال «خونسرد» ما در واقع با دو شخصیت اصلی روبرو هستیم؛ یک پلیس آگاهی و یک دکتر پزشک قانونی. در سریال «دکستر» که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ پخش شد، دکتر پزشک قانونی به نام دکستر به دلیل مسایلی که در کودکی برایش اتفاق افتاده، علاقهمند خون و کشتن آدمها شده. حالا او با استفاده از موقعیت شغلی خود، قاتلانی که از سیستم قانونی کشور گریختهاند را به دام میاندازد و با روش خودش آنها را میکشد و سلاخی میکند. در سریال «خونسرد» دقیقا با همین شخصیت روبرو هستیم. دکتر کسری کیا به دلایلی که ریشه آن هنوز مشخص نشده، افرادی که به زنان تعرض میکنند و به دام پلیس نمیافتند را میرباید و آنها را به طرز فجیعی سلاخی میکند. میتوان گفت تنها انگیزهی دکستر و دکتر کیا، با هم تفاوت دارد و در سایر مسایل حتی فضایی که جنایت خود را انجام میدهند، شباهتهای زیادی وجود دارد. دکستر خوشپوش است و موقعیت اجتماعیاش او را تبدیل به یک شخصیت کاریزماتیک کرده، دکتر کیا هم با وجود اینکه از نظر ظاهری هیچ شباهتی به بازیگر دکستر ندارد، اما خوشپوش است، ورزش میکند و همان سطح اجتماعی و مقبولیت را دارد.
اما از سویی دیگر اگر از زاویه شخصیت سرگرد امیرعلی طلوعی به داستان «خونسرد» نگاه کنیم، به شباهتهای این سریال با «هانیبال» میرسیم. مجموعهای آمریکایی که در فاصله سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ از سوی سونی پیکچرز منتشر شد و طرفداران بسیار زیادی در سراسر جهان داشت. «هانیبال» داستان یک مامور باهوش اف بی آی بود که پس از مدتی برای حل پروندههایش سراغ دوست روانپزشکش میرود. اما غافل از اینکه خود این روانپزشک قاتل اصلی همه پروندههای قتل است. مامور اف بی آی سریال هانیبال هر روز با دوستش معاشرت میکند و از او مشاوره میگیرد، اما نمیداند قاتل زنجیرهای که مدام در تعقیب آن است و نمیتواند دستگیرش کند، همین روانپزشک است. این روند داستانی و شخصیت پردازی دقیقا در سریال «خونسرد» هم استفاده شده. اینجا سرگرد طلوعی به جای مامور اف بی آی است و با کسری کیا که قاتل اصلی سریال است، رفاقتی دیرینه دارد. او تمام پروندههایش را برای کارهای تشخیص هویت، به دست او میسپرد. غافل از اینکه خود کسری عامل بسیاری از جنایتها است.
در واقع گروه چهار نفره نویسندگان «خونسرد» که چندان هم نامهای آشنایی نیستند، با این ترفند که محوریت داستان تنها سرگرد آگاهی یا تنها دکتر پزشک قانونی نباشد، در تلاش بودهاند که ترکیبی از دو سریال مشهور را به شکلی در بیاورند که برای مخاطب ایرانی هم قابل پذیرش باشد. آنها با اضافه کردن مسایل روز ایران مثل بحث میتو، اقبال سایتهای مهاجرتی غیرقانونی و قاچاق دختران و از سوی دیگر بهرهبردن از رانت و قدرت آقازادهها، شمایلی ایرانی به ترکیب خود دادهاند. شاید همین موضوع باعث شده که بخشهایی از داستان بلاتکلیف باشد. این نکته را هم نباید فراموش کرد که سریال «خونسرد» برای همه افراد خانواده قابل دیدن نیست. تنها افرادی میتوانند صحنههای خونریزی و اتفاقات مهیب آن را تحمل کنند که به این ژانر علاقهمند باشند.
فیلمنت هم مانند دیگر پلتفرمها با آغوش باز از همه کارگردانها و تهیهکنندههای سینما و تلویزیون استقبال میکند تا طرحهایشان را برای ساخت به دست آن بسپرند. امیرحسن ترابی و بهمن کامیار هم به عنوان دو چهره جوان در سینمای ایران، کارگردانی و تهیهکنندگی «خونسرد» را برعهده گرفتند. ترابی از دهه هفتاد با ساخت تیزرهای تبلیغاتی و فیلمهای کوتاه کار خود را شروع کرده و اولین اثر بلند سینمایی او «هزارتو» بود. او با همان اثر اولش ثابت کرده به فضای جنایی علاقه دارد و از پیچش هرچه بیشتر داستان هم ترسی ندارد.
ترابی در «هزارتو» هم از چهرههای مشهوری مانند شهاب حسینی و ساره بیات، دعوت کرد تا شخصیتهای اصلی فیلمش را برعهده بگیرند. اما این فیلم نه در گیشه و نه در نظر منتقدان چندان مورد استقبال قرار نگرفت. شاید به صراحت باید گفت، مشکلی که «هزارتو» از آن رنج میبرد دقیقا در «خونسرد» هم تکرار شده و آن کپی بودن درونمایه داستان و شخصیتپردازی ضعیف بازیگران مکمل است. این موضوع هم به خطر روایی داستان و هم بازی بازیگران اصلی ضربه میزند. البته هنوز قسمتهای ابتدایی است و امیدواریم در قسمتهای بعدی، داستان به شکلی پیش برود که بتوان ضعفهای دیگر را نادیده گرفت.
واقعیت این است که «خونسرد» ویترین خوبی دارد. طراحی صحنه و نورپردازی آن به فضای وهمآلود و جنایی داستان میآید. حتی لوکشینی که برای اداره آگاهی و دفتر سرگرد طلوعی انتخاب شده، تا حد زیادی مخاطب را با فضای داستان همراه میکند. اما در کنار این نقاط قوت، نقدهایی هم به مسایل فنی سریال وارد است.
اولین موضوعی که توی ذوق میزند، تدوین «خونسرد» است. در دو قسمت منتشر شده، بارها کاتها و پرشهایی در سریال دیده میشود که اصلا نمیتوان آن را با سایر مسایل فنی و حرفهای مجموعه در یک تراز قرار داد. در سکانسهایی هنوز بازیگر در حال دیالوگ گفتن است که کات میخورد و به یک سکانس دیگر در یک لوکیشن و فضای دیگر میرود. این اتفاقات را نمیتوان حتی به پای ممیزی گذاشت چون اصلا موضوع قابل سانسوری در این سکانسها وجود ندارد. اما این اتفاقات چندین بار تکرار شده و این در حالی است که تدوینگر این مجموعه نیما جعفری جوزانی یکی از تدوینگران با سابقه سینما و تلویزیون است و این مسله تدوین سریال «خونسرد» را به یک ابهام عجیب تبدیل میکند.
موضوع دوم جای دوربین است. قاببندیهای یک سریال جنایی یکی از مهمترین مسایلی است که میتواند به هرچه جذابتر کردن یک اثر کمک کند. اما با این موضوع در ساخت «خونسرد» با مدیریت فیلمبرداری محمد رسولی، بسیار سهلانگارانه برخورد شده. به شکلی که حتی در برخی سکانسها مثل ورود سرگرد طلوعی به خانهی ویلایی شهسواری و قدم زدن او در لوکیشن، دوربین به طرز محسوسی کج است. یا در سکانس پر استرسی مانند خودکشی شخصیت زن، دوربین به جای اینکه فضای این اتفاق را برای مخاطب به درستی نشان دهد، از زوایای به این حادثه نگاه میکند که هیچ هیجانی برای مخاطب ایجاد نمیکند. با ویترین خوبی که با نورپردازی و صحنهآرایی برای این سریال ایجاد شده، فیلمبردار تقریبا هنر آنها را هم در بسیاری از سکانسها مهجور گذاشته است.
گروه بازیگران
«خونسرد» مانند اکثر آثار شبکه نمایش خانگی با تکیه بر بازیگران و چهرههایی که دارد، وارد میدان رقابتی این رسانه شده. گروه بازیگران این سریال، طیفی از چهرههای مشهور و ناآشنا هستند که دقیقا از همین نقطه یکی از ضربههای اصلی را میخورد.
ما در «خونسرد» با شهرام حقیقتدوست به عنوان یکی از بازیگران اصلی و در نقش سرگرد امیرعلی طلوعی روبرو میشویم. بازیگری که پس از سالها که در تئاتر کارکشته شده، حالا به موقعیت درستی رسیده. اغراق نیست اگر بگوییم حقیقتدوست، برگ برنده سریال «خونسرد» است. او در جایی که دوربین درست قرار نگرفته، دیالوگهای سردستی برایش نوشته شده و بازیگر مقابلش تمپو پارتنرش را برهم میزند، بازهم آنقدر با قدرت ظاهر میشود که مخاطب را به طور کامل جذب میکند. او نقش را به طول کامل از آن خود کرده و هیچ ردپایی از کپیکاری یا الگو گرفتن از پلیسهای مشهور سینمایی ایرانی یا خارجی در بازی او دیده نمیشود.