به نقل از آرتیها فیلم گل های باوارده به کارگردانی مهرداد خوشبخت در بخش سودای سیمرغ به نمایش درخواهد آمد. این فیلم پیشتر «پالایشگاه» نام داشت. تصویربرداری این کار اوایل پاییز آغاز شد و حدود چند هفته پیش فیلمبرداری آن به پایان رسید. گل های باوارده دومین تجربه فیلمسازی خوشبخت در حوزه سینمای دفاع مقدس است.
خوشبخت که ۲ سال پیش با فیلم آبادان یازده ۶۰ در جشنواره فیلم فجر حاضر بود امسال با تهیهکنندگی سعید سعدی به سراغ یکی از اتفاقهای واقعی دوران دفاع مقدس رفته است و بخشی از اتفاقهای پالایشگاه آبادان را به تصویر کشیده است.بانیپال شومون، امیررضا دلاوری، الهام نامی نیک، نادر سلیمانی، یاسین مسعودی.
- ابتدا قرار بود اسم فیلم «گلهای کاغذی» باشد اما بعد به «گلهای باوارده» تغییر نام داد. اگر کیانوش عیاری فیلم «آبادانیها» را نساخته بود، کارگردان دوست داشته تا نام فیلم را «آبادانیها» بگذارد.
- معنای گلهای باوارده همان گلهای کاغذی است که در فیلم هم به آن اشاره شده است.
- این فیلم با مشارکت وزارت نفت و بنیاد سینمایی فارابی به تولید رسیده است. قبلتر سازمان سینمایی حوزه هنری و سازمان هنری رسانهای اوج هم علاقهمند به ساخت این فیلم بودند و مشارکت در ساخت داشتند.
- قرار بوده حمید فرخنژاد برای ایفای نقش در فیلم «گلهای باوارده» بازی کند. او قرارداد هم امضا کرد و یک و نیم میلیارد نیز به عنوان دستمزد دریافت کرد، اما چند روز قبل از اینکه مقابل دوربین برود، ممنوعازکار شد و بعد هم از ایران رفت. از اینکه این مبلغ به فارابی یا تهیهکننده عودت داده شده، کسی اظهارنظر نکرده است.

خلاصه داستان :
در سال ۱۳۵۹ همزمان با جنگ تحمیلی، تعدادی از مهندسین پالایشگاه نفت آبادان در تلاش هستند با امکانات و تجهیزاتی که در داخل انبارهای آن است، پالایشگاههای دیگر را ترمیم کنند.
عدهای از کارکنان شرکت نفت در شرایط جنگی بدون اینکه ماموریت یا دستوری داشته باشند، شخصا تصمیم میگیرند قطعات آکبند تمام انبارهای پالایشگاه آبادان را از محاصره شهر خارج کنند، کاری که با موفقیت انجام میشود تا از کارکنانی عادی تبدیل به دلاوران قهرمانی شوند که با این جسارت، تمام پالایشگاههای کشور را از تعطیلی نجات میدهند. این فیلم تقدیم شده به ۳۳۰ شهید پالایشگاه آبادان.

صحبت های مهرداد خوشبخت کارگردان گل های باوارده :
- زمانی که فیلم قبلی را کار میکردم تحقیقات این فیلم و سوژه درآمد. دوست داشتم بازیگران به لحاظ سطح شهرت هم تراز هم باشند. همه لوکیشنهای فیلم در آبادان فیلمبرداری شد؛ دکورها را در آبادان زدیم و در شرایط شرجی و سخت کار کردیم.
- آقای سعید سعدی به عنوان تهیه کننده حمایت بزرگی از پروژه داشت و اگر نبود فیلم تمام نمیشد. در این ماجرا از متخصصان شرکت نفت خیلی کمکهای فنی گرفتیم.
- تقصیر ما نبود که فیلم دیر به جشنواره رسید، اتفاقی بود که بین آدمهای فنی و جشنواره رخ داد. نکته دیگر این است که فیلم تمام نشده بود و در این نسخه همه ایدههای ما اجرایی نشد و باعث شد نسخهای که دوست نداشتم را روی پرده ببینید.
- «آبادان یازده شصت»، «گلهای باوارده» دو فیلم از سهگانهای بود که میخواستم درباره آبادان بسازم که فعلا تا یک سال راضی نیستم دیگر فیلمی از این مجموعه را بسازم.
- فیلمی هم که نشان وزیر نفت دادیم ناقص بود و به وزیر هم گفتم این فیلم هنوز یک و نیم ماه کار دارد.
- همه بچههایی که اینجا میبینید با سختی کار را به سرانجام رساندند و اصلا سیستم ساخت فیلم بیگ پروداکشن وجود ندارد. یکی از مشکلات همیشگی من این است که بخشی از مسئولان ما واقع بین نیستند. واقع بین باشیم وقتی فیلمی دو ماه کار دارد بپذیریم که دو ماه کار دارد.
- این فیلم، فیلم آن زمان است. اینها که در فیلم نمایش داده شد افراد واقعی هستند، این گروه بعدا توبیخ میشوند که گویی داشتند پالایشگاه را میدزدیده اند.
محسن غفاری | بازیگر:
من پروژه را خیلی دوست داشتم و از زمانیکه علاقه بازیگری در من بهوجود آمد، دوست داشتم در یک فیلم جنگی بازی کنم. روزی هم که تست دادم با لهجه آبادانی تست دادم، اما درنهایت به من گفتند نقشی دارم که آبادانی نیست. نقشی بازی کردم که کم بود ولی دوستش داشتم و به نظرم به اندازه بود.

نقد فیلم :
آنچه که بیشتر در فیلم به نمایش درآمد، تاکید گذاری در اهمیت مجموعه صنعتی برای اقتصاد و صنعت کشور بود. در حقیقت، تمام تلاش فیلمساز، صرف این شد که بگوید این پالایشگاه برای کشور خیلی مهم بوده و حالا هم هست. اما چنین جای حساس و مهمی، از کمترین نیروی متخصص و کاربلد برخوردار است و در آن، نه تولید وجود دارد، و نه تحرک و جوش و خروش برای سازندگی و ارائه خدمات. جز صحنه ای که مربوط به یکی از پمپ بنزین های آبادان است، ما از مردم چیزی نمی بینیم. یا از جنگ و درگیری هایی که مربوط به حصر است، فقط دود و گاهی هم صدای انفجار دوری می شنویم. البته فقط یک صحنه در اوایل فیلم از انفجار یک خودرو توسط هواپیمای دشمن می بینیم که در واقع کامپوزیتینگ و انیمه شده یک اتفاق واقعی است. البته ناقص و بسیار کوتاه. هر چند که اجرای آن درست و حرفه ای بود.
نام فیلم هم، جذاب و گویا نیست. فقط متفاوت و مبهم است. «باوارده» نامه محلی است در آبادان که کارکنان پالایشگاه در آن زندگی می کنند. البته محلی ها آن را «بوارده» می گویند. «زهره» (الهام نامی) در طول فیلم اشاره ای کوتاه به گل های کاغذی که در محله شان «باوارده» می ساختند، می کند.
با این همه، صحنه های جذاب و پرتنش و ارزشمند، در این فیلم کم نیست. آن صحنه خالی کردن گازوئیل از مخزن یا سوار کردن قطعات پالایشگاه در اسکله، صحنه های بسیار خوب، سخت و به یادماندنی را به وجود آورده است که نشان از جسارت و تجربه کارگردان دارد. با این حال، آنچه که در نهایت در ذهن مخاطب به جای می ماند، نه آن جانفشانی ها و رشادت های آبادانی ها و البته اهالی پالایشگاه اش است، بلکه گستردگی، گرانقیمت بودن و پراهمیت بودن پالایشگاه است که گویی، خواسته سرمایه گذاران اش است.